بعضی وقتا بعد از مدتها یه دوست خوب و این که کنارش اروم بگیری و سرتو رو شونه هاش بذاری خیلی قشنگه.....
تو یه مدت کوتاه عاشقت شدم ملیکا...
نمیدونم میدونی یا نه؟نمیدونم گوشواره هاتو دوست داشتی یا نه؟فرصت نشد بپرسم
سلیقه هامون مثل دو تا خواهر شبیه هم بود...این اتفاق نظر رو دوست داشتم
تازه فهمیدم دوست خوب یعنی چی ؟تازه فهمیدم اشتباه میکردم در مورد فرناز......پگاه....و این که دوستای خوبی هستن.....
خداحافظ عزیزم....همیشه در یادم میمونی...
کافه هنر...دستبندامون....روز اول ظرف پذیرایی که دانشگاه داده بود رو گذاشتم تو کیف تو....تو ولیعصر چه قدر اذیت شدی....ذرت فروشیه.....روزی که داشتیم حشره میگرفتیم همه جات شته ای شد....تو پایش سلامت ابمیوه خوردیم....روزی که جای من امضا کردی....تو ازمایشگاه حالت بد شده بود و من چه قدر بهت خوراکی خوروندم...اولین روزی که قرار داشتیم و تو ۲ ساعت و نیم دیر رسیدی و من ازت نا امید شدم....چه قدر به وسواسی بودنت خندیدم و هیچی نگفتی...شکار عنکبوتمون....روزی که تو پارک وسط دانشگاه گربه ها دورمون حلقه زدن و تو میترسیدی...روزی که داشتیم چای میخوردیم و جلوی در دانشگاه گربه توسیه پرید رومون و تو داد زدی و کلی خندیدیم...روزی که از اون دستگاه پردیسمون قهوه گرفتیم و تو ریختی رو دستت....روزی که پدرت داشت برامون دعا میکرد....روزی که رو اون دو تا صندلی پشت دانشگاه که جای معروف و همیشگیمون بود موزیک گوش دادیم....اخرین روزی که با هم بودیم رو فراموش نمیکنم
از این که ناراحت بودم دلخور نباش
دلم خیلی برات تنگ میشه
دوستت دارم
خواهر بزرگت . پری سا
